دربارۀ نکتۀ مبهمی در فیلمنامۀ «پنهان» میشائیل هانکه که چکیده ای از ساختار فیلم است
کتاب ترجمۀ فیلمنامۀ «پنهان» میشائیل هانکه
دی ماه 1391
  [ PDF فایل ]  
     
 
این یادداشت به عنوان مقدمه ای بر نقدم دربارۀ فیلم «پنهان» میشائیل هانکه که در زمان خود در ماهنامه فیلم منتشر شد و بنا بود دوباره در کتاب ترجمۀ این فیلمنامه به کوشش آرش حسن پور بازچاپ شود، نوشته شد.
*
*
از زمان نگارش و چاپ مقاله/نقدم در همان سال اکران جهانی فیلم "پنهان" و اکران محدود ولی همزمانش در تهران، طی بازخوانی های آن نوشته در کلاس های مختلفم، متوجه این نکته شدم که یکی از موقعیت های نمایشی کلیدی فیلم در تبیین ساختار روایی و بصری بی مشابهی که دارد (و مکانیسم آن را در همان نوشته که در پی می آید، شرح داده ام)، به طور کامل در مطلبم ناگفته مانده. هیچ به خاطرم نمی آید که آن زمان در میان یادداشت هایی که در نوبت های مختلف تماشای فیلم برداشته بودم، این نکته هم بود و در نهایت در سیر و بخش بندی مشخصی که آن نوشته برای طرح دیدگاه تئوریک مربوط به فیلم داشت، نگنجید و در متن نیامد؛ یا این که اساساً آن موقع به این نکتۀ اساسی توجه نکرده بودم و در دیدارهای بعدی فیلم به چشمم آمد. اما به هر رو، چنان مهم و «بنیادین» بود که تصور کردم حالا و با این اتفاق فرخنده یعنی ترجمه شدن فیلمنامۀ فیلم به فارسی، خوب است پیش از خود آن مقاله، به این نکته اشاره کنم:
میانه های فیلم، در سکانس مهمانی شام در خانۀ ژرژ (دانیل اوتوی) و آن (ژولیت بینوش) یکی از دوستان شان داستانی تعریف می کند که معلوم نمی شود شوخی و خیالی است یا واقعاً در گذشته برای او رخ داده. ماجرا این است که او می گوید جایی پیرزنی به صورتش خیره شده و گفته تو مرا یاد کسی که از دستش داده ام، می اندازی. بعد که مرد ابراز همدردی می کند و می پرسد آن آدم، چه کسی بوده، پیرزن می گوید سگش! سگی که فلان سال و فلان روز، ماشینی در خیابان بهش زده و جای ضربۀ سپر ماشین روی گردن سگ، خونریزی کرده و سگ براثر ضربۀ مغزی جان داده. بعد آقای مهمان، در میان بهت همۀ حضار، یادآوری می کند که روز تولدش دقیقاً مصادف با همان روز و سال مرگ سگ آن پیرزن است؛ و در ادامه و امتداد همین تقارن، دست میزبان یعنی خانم آن را می گیرد و به سمت پشت گردن خودش می برد و می گوید: «ببین؛ من هم پشت گردنم یه زخم دارم»! ولی پیش از این که آن زخم را حس کند و مطمئن شود، با درآوردن صدای واق واق سگ، همه را می ترساند و از جا می پراند و موضوع را به شوخی ختم می کند. کمی بعد، یکی از او می پرسد که واقعاً راست گفت یا شوخی کرد. و سؤالش که حتماً در ذهن هر بینندۀ فیلم هم جاری است، بی پاسخ می ماند.
این «بازی» خاص و عمداً مبهم که آقای مهمان به راه می اندازد، معادل دقیق بازی اصلی آقای میشائیل هانکه در ساختار فیلم "پنهان" است: قصه ای را طرح می کند که در آغاز، شبه پلیسی به نظر می رسد اما با تغییر مسیر ساختاری، آن را به شکل معمایی به سرانجام و گره گشایی نمی رساند. آقای مهمان هم داستانی می گوید که از فرط عجیب بودن، می تواند زمینه ای برای مباحث فلسفی و خلقتی مانند تناسخ و زیرمجموعه هایش باشد. اما در نهایت، مسیر را عوض می کند و از قصۀ رمزآمیزش تنها در ابعاد یک شوخی برای غافلگیری همراه با ترس اطرافیانش بهره می گیرد. این تفاوت کار هانکه با اوست. چون برای هانکه این روش و به پاسخ نرساندن پرسش ذهنی اصلی تماشاگر مبنی بر این که بالاخره آن فیلم ها را چه کسی می گرفته و نقاشی ها را چه کسی می کشیده و برای ژرژ می فرستاده، به هیچ وجه به دستاوردی در حد غافلگیر کردن تماشاگر و احیاناً به بازی گرفتن توقعات او، بسنده نمی کند (کاری که یک فیلمساز معاصر نامتعارف نمونه ای دیگر مانند دارن آرنوفسکی، لارس فون تریر یا گاسپار نوئه به راحتی می کند و بسی هم با این – به تعبیر عامیانه- سر ِ کار گذاشتن مخاطب، مشعوف می شود). در عوض، هانکه درست با همین تغییر سیر ساختاری، به اهداف اصلی روایت و فیلمش دست می یابد. اهدافی که در مقالۀ اصلی ام دربارۀ فیلم، به تفصیل بازگو شده و این یادداشت را به عنوان درآمدی بر آن این جا آوردم.
اما به تعبیری بازگردم که در ابتدای این یادداشت، اشارۀ گذرایی به آن کردم: این که ترجمه شدن این فیلنامه به فارسی، اتفاق خجسته و دلپذیری است. دلیلش فقط اهمیت و جذابیت منحصر به فرد فیلم "پنهان" نیست. بلکه درست همین نکته ای است که در این نوشته ذکر شد؛ یعنی شکل تدریجی و «گام به گام» تغییری که هانکه در مسیر روایت می دهد و اهداف آن را از پاسخ معما به مفهومی فراتر بدل می کند. دنبال کردن این سیر در فیلمنامه، در حالی که با خواندن آن باز هم نمی شود تصور دقیقی از فیلم داشت، خود نوعی درس روایت پردازی در سینماست و بعد از آن، تماشای فیلم درسی دیگر در تصویرسازی برای این گونه روایت ها خواهد بود. به این معنا، مجموعۀ دو رسانه ای این فیلمنامه و فیلم "پنهان"، به منزلۀ یک بستۀ درسی بسیار سرشار برای هر سینمادوست خواهد بود؛ که مانند هر درس درستی، به جای پس زدن فرد علاقه مند، به او لذت حاصل از عمیق دیدن و دقیق شدن خواهد بخشید.
 
     
 
 
  بازیگری   تئاتر   گفتگو   گزارش   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
صفحه اول
1370 . 1371 . 1372 . 1373 . 1374 . 1375 . 1376 . 1377 . 1378 . 1379 . 1380
1381 . 1382 . 1383 . 1384 . 1385 . 1386 . 1387 . 1388 . 1389 . 1390 . 1391 .1392 . 1393 . 1394 . 1395 . 1396 . 1397 . 1398 . 1399
 
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright © 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768