دو نیمه در بهشت - جام جهانی 2006 - 16: همه فیل ها دوست داشتنی اند: جز این یکی
روزنامه شرق
تیر 1385
 
 
از مجموع 27 یادداشت روزانه ای که نگارنده در طول برپایی جام 2006 نوشت و در روزنامه شرق به چاپ رسید،در حال حاضر تنها 16 یادداشت آن موجود بود که در سایت آمده و امیدوارم دیگر یادداشت ها را هم از آرشیو روزنامه گردآوری کرده و تقدیم کنم.
*
*
در سفر به شمال کشور و مشخصاً به استان گیلان، تا به حال به بازار قدیمی و مرکزی میوه و ماهی رشت رفته اید؟ آن جا که اسم اصلی اش «پیله میدان» (به معنای «میدان بزرگ») است و به دلیل فروش همیشگی انواع ماهی و کولی، همیشه هم کف بازار از آب خیس است و با گذر از نصف مسیر شلوغ بازار، حتماً پاچه های شلوارتان گلی می شود. رفته اید؟ نه؟ حتماً بروید. تجربه ای کاملاً استثنایی است. سوای همه اشتها آوری و تنوع حیرت انگیز محصولات جاندار و بی جان و شیوه های خاص بازاریابی و جلب مشتری که کاملاً سنتی و متعلق به همان محدوده است، یکی از جالب ترین پدیده های این «میدانِ سر» (به کسر میم و فتح سین)، جدیت و گاهی هم عصبانیت ماهی فروشانی است که اغلب اهل انزلی اند یا ماهی شان را از صیادان آن شهر خریده اند و در پاسخ به انتقاد مشتری نسبت به گرانی ماهی، حتماً چند قدمی به این طرف و آن طرف می روند، به بساط یکی دو فروشنده مجاورشان اشاره ای می کنند و تفاوت های ماهی حتماً درشت و تر و تازه خودشان را با ماهی ریز و مانده و زیادی آب پاشیده همکار بغل دستی، به عنوان دلیلی برای تفاوت احتمالی قیمت، به رخ می کشند. اگر حتی یک بار در نوع گفتار و چهره حق به جانب این ماهی فروشان دقیق شوید و کلیات مشابه روش و رفتارشان را به خاطر بسپرید و بعد ناگهان تصویری از لوئیز فیلیپه اسکولاری، مربی کنونی پرتغال و مربی برزیل قهرمان دوره قبل جام جهانی را در تلویزیون ببینید که دارد سلامت و امنیت ستارگان پرشمار تیمش را مهم تر از بازیکنان حریف جلوه می دهد و با عصبانیت و در حال داد زدن، از بغل دستی هایش (نماینده فیفا و داور چهارم و مربی تیم مقابل) دور می شود، یکهو به خودتان می گویید «من همین الآن اینو توی بازار دیدم»! قیافه اش و حتی رنگ روشن چشم هایش، با آنها که گفتم اغلب اهل انزلی اند، مو نمی زند و مرغوب تر دانستن تعلقات خودش هم که عین آنهاست؛ با این تفاوت مهم که آنها دارند در دل فعالیت شغلی و طبیعی شان و در مسیر تلاش معاش، محصول و ماهی شان را می فروشند؛ ولی جناب مستطاب اسکولاری می خواهد اخم و فریاد و جنجال سازی و مظلوم نمایی و «در حق ما ناداوری شد»ش را به دوربین های تلویزیونی بفروشد و از این طریق، درست یا نادرست، کار تیمش و خودش را پیش ببرد. آن زحمتکشان در نهایت از راه مدارا و گاهی کل کل کردن با مشتری، بالاخره به جلب رضایت او فکر می کنند؛ ولی فیل بزرگ که «فیل»اش مخفف فیلیپه است و به رغم بینی خرطوم وار، هیچ ربطی به فیل های تپلی و دوست داشتنی جنگل های گرمسیری ندارد، با پشت کردن به بغل دستی ها، با حرکات عصبی دست و سر و با پرخاشگری هایش که انگار دارد در حین دور شدن از آنها می گوید «بوشو بابا» (با تشدید شین و صدای کشیده آی دوم) و دستش را حواله می کند، به جای تفاهم و جلب رضایت، می خواهد همه را از تعادل و تمرکز به در آورد و تیمش را به نتیجه برساند. آن هم با روش هایی که ربطی به کسب و کارش (مربی گری) و روش های معقول و متین مرسوم در آن ندارد. پریشب در بازی پرتغال و هلند، بار دیگر اوج این هوچی گری های اسکولاری را در کنار زمین و جلوه عینی آن را در خود زمین و در رفتار بازیکنان پرتغال دیدیم و حرص خوردیم. بازی تخریبی پرتغال از همان لحظه به ثمر رسیدن گل شانسی و ناگهانی اش شروع شد و با روش هایی مثل آن صورت گرفتن بی خودی و به زمین افتادن فیگو یا آی و وای کردن ریکاردو که اصلاً پای درک کویت به رانش نخورده بود، تا آخرین لحظه ها ادامه یافت. از خودم و همه آن طرفی ها یعنی طرفداران پرتغال می پرسم؛ مانیش در بقیه بازی، به غیر از گل فرصت طلبانه ای که زد و یک شوت محکم چند دقیقه بعد از آن، کجا بود؟ آن یکی فوروادشان پائولتا تا پیش از تعویض در نیمه دوم، چند بار توپ را لمس کرد؟ بیکاری مهاجمین یک تیم به معنای چیست؟ این که یک تیم با 38 درصد مالکیت توپ، یک گلش را جلوی تیم حریف با این همه توپ داری و میدان داری حفظ می کند، جز گره انداختن و ضدبازی و زیرتوپ زدن، نشانه چیست؟ این که هلند را در تاریخ فوتبالش این همه پرخاشگر و معترض ندیده بودیم و این جا دیدیم، جز روش های تحریک آمیز و تمارض های عوام فریب پرتغالی ها چه دلیلی می تواند داشته باشد؟ بله، البته فان باستن با لج بازی وحشتناکش در بازی ندادن به فن نیستلروی، جان مان را به لب آورد و انگار ندید که این درک کویت بی استعداد، همیشه یک قدم از توپ های ارسالی عقب بود و برای همین یا پایش به زدن ضربه آخر نمی رسید و یا کم جان می زد (مثل آن تک به تک نفس گیر دقایق آخر). ولی منهای این نکته، تیم فان باستن فعال و دونده و درست فوتبال بازی کرد و تخریب های متنوع و چندوجهی فیل بزرگ و شاگردان کوچکش بود که اجازه نظم پیدا کردن را به حملات نارنجی های سفید پوشیده پریشب نداد. ولی گذشته از این غرغرها، بهترین نمای کل این بازی که واقعاً و در حد روده برکننده ای همه مان را خنداند (حتی عزاگرفته هایی مثل ما که در آن لحظه های پایانی، بیهوده منتظر تخریب ناگهانی بازی تخریبی پرتغال از سوی هلندی ها بودیم)، آن تصویر خارق العاده بازیکنان اخراجی دو تیم بود که در جایگاهی مشخص، روی سکویی در کنار هم و زانو به بغل نشسته بودند و مثلاً هم باشگاهی بودن دکوی پرتغالی و فن برونک هورست هلندی، به بهانه ای برای هم صحبتی شان در آن لحظه های مرگ و زندگی منجر شده بود. قیافه هایشان، نگاه شان به بازی، حالت یک مشت بچه خلاف و شیطان که از کلاس اخراج شده اند و جلوی در دفتر منتظر آمدن ناظم مدرسه اند که تکلیف شان را معلوم کند و همان همصحبتی نه دوستانه و نه غیردوستانه، از آن حاشیه های ناب فوتبال بود و شکارش به دست تصویربرداران کارمندصفت و قانع و زیادی «متوسط» مسابقات، خیلی لذتبخش و برخلاف جریان تلخ بازی به نظر می رسید. وقتی یکی از دو سه تیم محبوبت می بازد و حذف می شود، جز دل خوش کردن به همین لحظه های بامزه، کار ی نمی توانی بکنی.
 
 
 
  بازیگری   تئاتر   گفتگو   ?????   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
???? ???
 
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768