دو نیمه در بهشت - جام 2010 آفریقا ی جنوبی - 13: پایان احتمالی امشب و پایان قطعی فردا
روزنامه شرق
تیر 1389
 
 
یک: در خلال یادداشت ها و تحلیل های فراوانی که در نشریات مختلف و از جمله در همین ویژه نامۀ همه روزۀ روزنامۀ «شرق» برای جام 2010 آفریقای جنوبی منتشر می شود، این ستون «دو نیمه در بهشت» با این میزان شخصی بودن و گاه حتی آشکارا حرکت کردن به سمت بحث های غیرتخصصی، مقادیری جدا از جریان مطالب دیگر به چشم می آید. این را نه به عنوان امتیاز مطرح می کنم و نه در جایگاه معضلی که احیاناً بخواهم بابتش عذرخواه باشم. این ویژگی این ستون است که هم چهار سال پیش در همین روزنامه برای جام 2006 آلمان و هم دو سال پیش برای یورو 2008 پرتغال در روزنامۀ مرحوم «کارگزاران»، با همین رویکرد کاملاً شخصی نوشته و چاپ می شد. این که اساساً چرا باید چنین تریبونی به چنین کسی داده شود، از طرفی نتیجۀ لطف دوستان است و از طرف دیگر، این واقعیت انکارناپذیر که موضع گیری، نظرداشتن و نظردادن و حتی کرکری و کل کل، برای مخاطب هیجان زدۀ فوتبال در سطح تورنمنتی با این حساسیت ها از بحث های خشک شبه علمی جذاب تر جلوه می کند؛ حتی اگر مواضع شخصی نویسنده کاملاً برخلاف مواضع خواننده باشد. ستون هایی که علیه برزیل در این دو دوره نوشته ام، بیش از همه توسط خود برزیل دوستان خوانده شده و شهرت –هرچند منفی- پیدا کرده! این ماجرا البته از یک زاویۀ دیگر هم قابل بررسی است و آن این که رفتار عمومی تلویزیون ما و میزان شعارها و بحث های خشک و اغلب فاقد جذابیت کارشناسان و گزارشگرانش (منهای عادل فردوسی پور، مزدک میرزایی و حمیدرضا صدر) بیننده را از «بی موضع»بودن و فاصله گرفتن از نگرش شخصی زده و دلزده می کند و در نتیجه، ممکن است نقل یک خاطرۀ بچگی از فوتبال و ربطش به مسائل داوری جام نوزدهم برای برخی از این بیننده ها جذاب تر از شعارهای بدیهی جواد خیابانی باشد که همچنان می خواهد نکات اولیه ای چونضرورت احترام به «قاضی» مسابقه را به ما گوشزد کند. هرچند اظهارنظر فوتبالی جذاب تر از او در این دوران حضیض شعارپردازی و نزدیکی به نگاه رسمی و لحن پرطمطراق باب طبع آقایان مسئولین سازمان صدا و سیما، چندان کار قابل اعتنایی نیست و تقریباً از عهدۀ هر فوتبال دوستی برمی آید!
دو: اما این شخصی نویسی که در ستون «دو نیمه در بهشت» بیش از همه با جانبداری از ایتالیا خود را نشان می دهد و می تواند برای برخی دلپذیر و برای بسیاری عصبی کننده باشد، در دور قبل با قهرمانی ایتالیا با نوعی خوش یمنی مقارن شد. این عبارات، آغازگر آخرین یادداشت این ستون در انتهای جام 2006 بود: «برای سینمایی نویسی مثل من که همه انگیزه هایش از ورود و تجربه گری (شما بخوانید دخالت و فضولی) در عرصه ای مثل ستون نویسی فوتبالی در طول جام جهانی، شخصی و جدا از نگاه تخصصی دوستان ورزشی نویسم است، هیچ تقارنی رؤیایی تر از این نیست که تیم محبوبم در همین جام قهرمان شود و دست کم مقادیری از بار و تندی نوشته های اغراق آمیز و جانبدارانه ام با دست خالی نماندن و خیت نشدن، کاهش پیدا کند». خب، حالا و در این دوره چه طور؟ اگر آتزوری امروز عصر در بازی آخرش در مرحلۀ گروهی جام آن هم مقابل اسلواکی که تا این جا در کنار پاراگوئه موفق ترین تیم های این گروه بوده اند و امید و انگیزۀ بسیاری برای صعود دارند، باز همان طور دست و پا بزند و از دقیقۀ بیست به شیوۀ تیم بحران زده ای در آخرین دقایق وقت تلف شده، مضطرب و عرق ریزان و هول و هراسان باشد، چه توجیهی برای این قصه پردازی های شخصی خواهم داشت؟ جواب عینی اش را البته دارم و آن چیزی نیست جز اتکا و امید و اعتماد به نابغۀ 162 سانتی متری آرژانتینی که اگر تنها ابزارش برای هدایت تیم همین بوسیدن روی بازیکنانش در پایان هر بازی یا حین تعویض هر کدام شان باشد، باز به سادگی می توان دید که از مربیان محاسبه گری چون دونگا چه قدر بیشتر و غنی تر، «مایه» و جنم دارد. اما و به هر حال، جای گلایۀ خوانندۀ این ستون از این جهت باقی و محفوظ است که آن چه ایتالیا تا این جا نشان داده - و دلیلی ندارد که ناگهان این رو به آن رو شود و این حال وخیم رو به بهبود برود- مایۀ سرشکستگی بوده و هست.
سه: حتی ایتالیای متوسط سال 2002 که به دست کره جنوبی و –به قول عادل فردوسی پور- به شکلی تحقیرآمیز حذف شد، زیردست عمو تراپ، حال و روزی بهتر از تیم امسال داشت. هنوز و همچنان به حرمت مارچلو لیپی بزرگ که جلوه های نبوغ او را بارها و ورای حد تصور دیده ایم، به طور مطلق امیدمان را از دست نمی دهیم. این که هنوز فکر می کنیم شاید امشب با لاجوردی های کوبنده ای مواجه شویم که متفاوت با چهار نیمۀ دوزخی قبلی باشند، البته به امیدواری خوش بینانۀ فارست گامپی مان (رجوع کنید به یادداشت پریروز) برمی گردد. ولی حالا که تا این جا خط میانی و حملۀ کم رمق و کم اثر تیم محبوب مان هشت بازیکن از مجموع 13 بازیکن اش را به کار گرفته و هنوز بُرنده و بَرنده نبوده، چرا مائسترو به سراغ آخرین تیر ترکش نمی رود و از فابیو کوالیارلای بسیار باهوش و پرشور و باانگیزه استفاده نمی کند؟ آیا او به روشنی از یاکوئینتا بهتر نیست؟
چهار: یادداشت بعدی مان به تبع تعطیلی این روزها، به یکشنبۀ هفتۀ بعد موکول خواهد شد؛ و خدا می داند تا آن روز که دو بازی از مرحلۀ یک هشتم هم انجام شده اند، جام و ایتالیا و آلمان و انگلیس و آرژانتین و حواشی و امیدها و احتمالات، چه وضعی خواهند داشت. در کل سال، کدام برش سه روزۀ دیگر می تواند تا این حد مهیج و مهم باشد و قبل و بعدش این قدر تفاوت داشته باشد؟!
 
 
 
  بازیگری   تئاتر   گفتگو   ?????   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
???? ???
 
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768