دو نیمه در بهشت - جام جهانی 2006 - 25: روزی طولانی تر از یک سال
روزنامه شرق
تیر 1385
 
 
از مجموع 27 یادداشت روزانه ای که نگارنده در طول برپایی جام 2006 نوشت و در روزنامه شرق به چاپ رسید،در حال حاضر تنها 16 یادداشت آن موجود بود که در سایت آمده و امیدوارم دیگر یادداشت ها را هم از آرشیو روزنامه گردآوری کرده و تقدیم کنم.
*
*
(1) وقفه ای که در این ستون همه روزه ایام جام جهانی افتاد و دیروز آن را این جا ندیدید، بابت سفری اجباری و کوتاه، گریزناپذیر بود. شاید هم این عادت همه مان است که همیشه به فینال چند صد برابر بازی رده بندی بها می دهیم و عملاً در این ستون هم همین اتفاق افتاد و «پیش بازی» روز دیدار رده بندی بود که قربانی آن وقفه شد. فردا برای پرداختن به بازی آلمان – پرتغال فرصت هست؛ الآن باید از تب و تاب فینال امشب بگوییم که جام 2006 را با همه خاطراتش، درست بعد از یک ماه، پایان می دهد.
(2) بچه که بودیم، یکی از فیلم هایی که بارها از تلویزیون پخش شد و حتماً بعضی از شماها هم به یادش می آورید، فیلمی اندوهگین و اثرگذار بود درباره شهری زلزله زده که زندان حومه شهرش صدمه ندیده بود و رئیس زندان، زندانیان را از صبح روز زلزله آزاد می کرد تا تعداد نه چندان کافی نیروهای امدادی شهر را افزایش دهند و به زخمی ها و زیر آوار مانده ها کمک کنند و بعد، شب که گذشت و آواره ها کمی اسکان یافتند، صبح فردایش به زندان برگردند. برای برگشتن شان چه تضمینی وجود داشت؟ هیچ. فقط امید و اعتماد. رئیس فقط به آنان «اعتماد» می کرد و «امید» داشت که برگردند. فیلم عملاً درباره چالشی اخلاقی و انسانی بود که زندانیان با آن رو به رو بودند: به مردم کمک کنیم یا از فرصت یک روزه، برای فرار به جایی دورتر بهره بگیریم؟ برگردیم یا برویم خودمان را پنهان کنیم؟
نمی دانم یادتان آمد یا نه؛ ولی این فیلم که نامش «یک روز، طولانی تر از یک سال» بود و بازیگر اصلی اش همان بازیگر نقش کارآگاه مجموعه تلویزیونی معروف «سوئینی»، ضمن متمرکز شدن بر همان چالش اخلاقی، مسیری را نشان می داد که زندانی ها تا فرارسیدن صبح روز بعد طی می کردند. کارها و کمک هایی که در این یک شبانه روز می کردند یا مجبور می شدند بکنند، زمینه اصلی آن بازگشت به زندان و جواب دادن به امید و اعتماد رئیس را شکل می داد. هر کس این مسیر را با تلاش هرچند کوچکی برای نجات چند نفر از زیر آوار پیموده بود، صبح بدون این که حس کند دارد به قفس و اسارتگاه بر می گردد، می رفت و خودش را به شخص رئیس زندان معرفی می کرد. آن جا باز هم می گرفتندش و به بند و سلولش می بردند؛ ولی با انبوهی سپاس و حرمت.
(3) حتماً تا این جا دریافته اید که چرا این فیلم را وصف کردم. این تیم ایتالیا که امشب در بازی فینال و بعد از دو دوره حذف در مراحل پیش از نیمه نهایی، جلوی فرانسه شل و ول روزهای اول و «نتیجه گیر» این روزها می ایستد، فقط با همان «امید و اعتماد» این جاست. مربی اش و بازیکنانش در کشور و لیگ باشگاهی خودشان، با کثیف ترین اتهامات زد و بند و رشوه و تبانی درگیرند و خیلی هایشان با شدیدترین جریمه تاریخ باشگاه شان و سقوطش به لیگ دسته دو یا سه، از حالا باید به فکر انتقال و تغییر تیم باشند.
برای همین است که اگر امشب ایتالیا ما را به فریاد شادمانی وادارد، خودش به شکلی متفاوت با هر برنده هر دوره دیگر، اشک شوق می ریزد. آتزوری ها می دانند که اگر این تلاش ها نبود، فردا که بر می گشتند، بارها بیش از این به باد انتقاد گرفته می شدند. حالا هم بعد از برگشت، مجبورند به مصاحبه های جنجالی و «تغییر تیم»های اجباری تن بدهند و درست مثل همان زندانیان فیلم مورد اشاره ام، در واقع به زندانی دوزخی بر گشته اند. ولی با کوششی که تا این جا کرده اند، همه چیز تعدیل می شود. آن امید و اعتماد، به سپاس و حرمت می انجامد و همه بدون این که حس کنند دارند به محکمه بر می گردند، می روند و سرشان را هم بالا می گیرند. این فرصتی است که برای اعاده حیثیت دارند و قهرمانی می تواند مسیر را بسی هموارتر کند.
انصاف داشته باشید. در تاریخ فوتبال، قهرمانی یک تیم بار دراماتیکی به این میزان و با این تلخی و شیرینی توأمان داشته است؟ اگر امشب فرانسه از گور برخاسته ای که دم مسیحایی اش را زیدان می دمد – و نه فرانسه کم هوش و کم جان ریموند دومنک – این ایتالیای مقاوم و مردانه ایستاده را به سکوی دوم بلغزاند، باز آن آبروداری و افتخار تا پیش از بازگشت به مسلخ، به انجام رسیده است. ولی دیدن قهرمانی ای که این قدر معانی ضمنی و پنهان خواهد یافت، حتماً و اساساً بارها جذاب تر از قهرمانی بی مزه فرانسه متوسط و یک و نیم نفره زیدان و آنری خواهد بود که فقط یک معنای آشکار دارد : یک تیم قهرمان می شود؛ همین!
(4) این گزیده عباراتی است از یادداشت های روزانه جیان لوئیجی بوفون، دروازه بان باهوش و با اخلاق و متشخصی که حتی ضدایتالیایی ها هم دوستش دارند (مشابه وضعیتی که زیدان نزد ما ضدفرانسه ها و رونالدینیو نزد ما ضدبرزیلی ها دارد). یادداشت آخر بوفون که همین پنج شنبه گذشته، دو روز بعد از نیمه نهایی و دو روز پیش از فینال امروز نوشته، خوب نشان می دهد که آتزوری ها با چه حال و هوایی تاب آورده اند و توان گذاشته اند:
« می دانم که در ایتالیا جشن های خیابانی انبوهی برای پیروزی ما در نیمه نهایی برپا شده. باید هم این طور می شد. فوتبال ما داشت دوران ناگواری را می گذراند و هواداران ایمان شان را از دست داده بودند. حالا برای آنها حس فوق العاده ای دارد که شادی شان را این طور ابراز کنند.
ولی ما بازیکنان تیم باید جور دیگری جشن بگیریم. هرچند طعم شیرین بردن آلمان را تا چند ساعتی مزه مزه می کنیم، باید زود خودمان را جمع و جور کنیم و برای پرده آخر این جام جهانی محشرمان آماده شویم.
... با تمام اینها، اصلاً ادعا ندارم که به یوونتوس و مشکلاتی که برای خودش به وجود آورده، فکر نمی کنم. خبرهای منفی جدی و ناجوری از ایتالیا می شنویم، ولی با آن نیمه نهایی که گذراندیم و این فینال که در پیش داریم، نمی توانم بگذارم این خبرها توی ذهنم جا خوش کنند؛ هرچند، خیلی هم نمی توانم از خودم دورشان کنم».
(5) امروز را تا ساعت 9:30 شب، چه طور سر کنیم؟ همه انتظاری که برای شروع این جام کشیدیم، یک طرف و این روزی که از ماه و سال هم طولانی تر است، یک طرف. ایتالیای تلخ کام تا این جای جام از هیچ بازیکن تیم های مقابلش گل نخورده. چه طور امروز را بگذرانیم تا ببینیم بوفون می تواند این طلسم را تا آخر نگه دارد یا نه؟ ببینیم بوفون باور می کند که ایمان مان را از دست نداده ایم یا نه؟
 
 
 
  بازیگری   تئاتر   گفتگو   ?????   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
???? ???
 
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768