دو نیمه در بهشت - جام 2008 سوئیس/اتریش - 15: اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد...
روزنامه کارگزاران
تیر 1387
 
 
از مجموع 18 یادداشت روزانه ای که نگارنده در طول برپایی جام 2008 نوشت و در روزنامه شرق به چاپ رسید،در حال حاضر تنها 13 یادداشت آن موجود بود که در سایت آمده و امیدوارم دیگر یادداشت ها را هم از آرشیو روزنامه گردآوری کرده و تقدیم کنم.
*
*
یک) در بررسی و ارزیابی عملکرد معاونت سینمایی وزارت ارشاد، بارها شده که همزمان با دوره مدیریت کسی، از منتقدان او و تصمیم ها یا امور اجرایی اش بوده ایم؛ ولی بعد از اتمام مدت مسئولیتش، زمانی که مدیر بعدی بر مسند نشسته، در رجعتی به گذشتۀ نزدیک، ویژگی ها و یافته هایی از دل دورۀ قبلی و متعلق به مدیر سابق را بر شمرده ایم و ستوده ایم و حالا به انتقاد از مدیر جدید پرداخته ایم! آیا این بدان معناست که از نفس مخالف خوانی حظ می بریم؟ آیا مرده پرست یا دقیق تر بگویم، گذشته گراییم که به هر کس در زمان مدیریتش اعتراض و انتقاد می کنیم و بعد که می رود، از برخی جهات به تأییدش می پردازیم؟ یا نه، نوعی زمان سنجی برای طرح مباحث سودمند است؟ تشخیص این نکته است که معاونت سینمایی یا هر نهاد هم ارز و همتایش، به قدر کافی و صد برابر کافی، قربان صدقۀ فعالیت های احیاناً مثبت خود می رود و تقویت خوی مجیزشنوی دوستان از سوی من و ما، حتماً به زیان خود سینمای ایران و فعالانش خواهد انجامید. اما بعدتر که مدیر به مدیر سابق بدل شده و دیگر نیست که تعریف های ما بخواهد توهم بی نقصی عملکرد سالانه اش را به او ببخشد، می توان به برخی ویژگی های قابل اعتنای دوران او هم اشاراتی کرد. هم از باب دلگرمی دادن در ابعادی انسانی (چون «مدیر سابق» دیگر وجه انسانی اش بر جایگاه رسمی و مدیریتی می چربد) و هم بابت توجه دادن به مدیران جدید؛ که لزومی ندارد براساس تفکر «ایرونی» موجود، همۀ ارکان نهاد زیردست شان را به محض ورود، از این رو به آن رو کنند و حتی از اتفاقات و تصمیم های مؤثر دوره پیشین هم نشانی به جا نگذارند. این تئوری که یکی از واضعان و مرتکبان اصلی اش علی معلم است، طبعاً بسیاری اوقات موجب خشم دوستان می شود و این خشم گاهی گریبان منتقدان مدیر وقت را هم می گیرد. اما در نگاهی جامع نگر و در امتداد تاریخ، حتماً اثراتی انکارناپذیر بر هر دو وجه رسمی و فردی مدیر دارد. از دوره های اوج این رفتار کنترل شده و توأم با زمان سنجی، مقطع حضور سیف ا... داد در جایگاه معاون امور سینمایی بود که بعید به نظر می رسد کسی در سال های بعد از آن، ظرفیت نقدپذیری او را داشته باشد و ضمناً بعد از اتمام دوره فعالیت، به اندازۀ دوران او نکته و تولید و اتفاق مثبت از کارنامه اش به جای بماند.
دو) همچون بسیاری از یادداشت های این ستون روزانۀ دوران جام ملت های اروپای اتریش و سوئیس که چند روز بیشتر به پایانش نمانده، آن چه تا این جا گفتم و مطلع مطلب را به خود اختصاص داد، نوعی نمونه آوردن برای رسیدن به بحث فوتبالی اصلی بود: در عرصۀ فوتبال بینی و فوتبال دوستی، درست بر خلاف آن قاعدۀ ذکر شده در مثال، تا وقتی تیم محبوبت در مسابقات حاضر است، همچنان همراه و معتقد به آن می مانی. اگر انتقادی داشته باشی، نه در حد بقیه که تیمت را می کوبند، بلکه در ابعادی خفیف و بدون آن که به عرصه های عمومی تری چون روزنامه و رسانه بکشد، طرحش می کنی. هوادار و امیدوار باقی می مانی. ولی وقتی خدای ناکرده تیمت از دور مسابقات خارج شد –که حالا و با باخت ایتالیا در برابر اسپانیا، چنین شده- دیگر همۀ بدبینی های پیشتر پنهان مانده و اختلافات درون گروهی که جلوی اغیار رو نمی کردیم، عیان می شوند و ما هم بعد از آن که دیگر عنصری بابت حفظ حیثیت و روحیه باقی نمانده، شروع می کنیم به کند و کاو در آنها. واقعیت این است که ایتالیای ال دونادون، نه قامت و هیبت قهرمان جهان را داشت و نه کیفیت و ظرافت های لازم برای اثبات این جایگاه را. ذهن او چنان در دستیابی به ترکیب آرمانی اش تا آخرین بازی اش در تورنمنت سرگردان بود که منهای دو دروازه بان ذخیره و یک فوروارد (مارکو بوریلو که در جنوا عالی بود)، تمام بازیکنان دیگر فهرستش را دست کم یک بار به میدان فرستاد! دونادونی جز دقایقی از بازی با رومانی و کلیت نظام تاکتیکی بازی با فرانسه، عملاً هیچ دستاورد «قابل اطمینان» و تردیدناپذیری در یورو 2008 نداشت. ما پای تیم مان ایستادیم، ولی به خود او به عنوان مربی فهیمی در شأن آتزوری، امید نیم بندی داشتیم. این درست است که باخت در ضربات پنالتی نه اندوه و حسرت شدید و منبسطی می آورد و نه حتی به طور مستقیم به تفکرات مربی ربط دارد. اما تیمی که جلوی اسپانیای متوسط پریشب، توان گل زدن نداشت، اگر بالاتر می رفت هم از استرس و عدم اطمینان، دق مرگ مان می کرد. برخلاف آن رفتار انتقادی در برابر مدیران دور و برمان، شور و آداب هواداری ایجاب می کرد که تا لحظۀ خراب شدن پنالتی آنتونیو دی ناتاله و پایان امیدها، دم برنیاوریم. اما حالا می توان گفت که ایتالیای دونادونی نیمی از شور کنترل شدۀ ترکیۀ فاتح تریم و ثلث انرژی و هوشمندی رو به گسترش روسیۀ گاس هیدینگ را نداشت. چه حیف.

سه)
اگر نه باده غم دل زیاد ما ببرد نهیب حادثه بنیاد ما زجا ببرد
وگر نه عقل به مستی فروکشد لنگر چگونه کشتی از این ورطۀ بلا ببرد
 
 
 
  بازیگری   تئاتر   گفتگو   ?????   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
???? ???
 
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768