دو نیمه در بهشت - جام 2010 آفریقا ی جنوبی - 17: گلد کوئست، برزیل و لقمۀ حاضر و آماده
روزنامه شرق
تیر 1389
 
 
1) در یکی از آسان ترین بازی های مرحلۀ یک هشتم نهایی، برزیل مجموعۀ نگرانی های برخی تیم های دیگر از بابت قدرت یا زهرداری احتمالی شیلی را به کلی و به یکباره رفع کرد و شاگردان باانگیزۀ مارچلو بیلسای آرژانتینی را از ادامۀ حضور در جام بازداشت. بدیهی است که برای شیلی همین که از گروه خود در دور اول به مرحلۀ بعدی صعود کند، می توانست اعتبار قابل ملاحظه ای به حساب آید و خود بیلسا نیز با وجود آن که مانند تمام مردان صاحب شعور دنیا، آدم چندان متواضعی نیست، پیش از جام گفته بود که هدف خود را بر بالا آمدن از گروه شان متمرکز کرده. اما آیا این برتری و صعود به یک چهارم نهایی با این قرعه و این بازی، برای برزیل مدعی افتخار بزرگی محسوب می شود؟ هوادارن برزیل قاعدتاً از این تعداد گل زده راضی اند، به این که تنها حریف بلاتر از حد متوسط این تیم تا این جا پرتغال بوده و برزیل حتی نتوانسته یک گل به آن بزند، کاری ندارند و احیاناً این را هم از یاد برده اند که اسارت یک نیمه ای برزیل و تهدید مداوم و مکرر دروازه اش در برابر کره شمالی، آن هم با برد ضعیف 2-1 در نهایت، تا چه حد می تواند نشان دهندۀ تزلزل زردپوشان باشد. آن بار که در مسیر رویکر کاملاً شخصی و حتی غیرتخصصی این ستون، برزیل را بار دیگر به بنز و دوست داشتن آن را نتیجۀ نگاهی پوپولیستی و برداشتی بسیار دم دستی از فوتبال دانشتم، طبعاً ای میل های معترضانۀ فراوانی برایم آمد که یکی از آنها با جدیت تمام از این که شاهرگ حیات بسیاری از برزیلی ها همین فوتبال است و تا کسی آن وابستگی هولناک و همه جانبۀ تمامی ارکان زندگی یک شهروند برزیلی به فوتبال ملی اش را نبیند و درنیابد، نمی تواند درباره اش اظهارنظر کند. حرف متینی است؛ اما نکته در این است که این بحث، به نوشتۀ من هیچ دخلی ندارد. من داشتم دربارۀ طرفداری از برزیل در ایران با شرایط اجتماعی و فرهنگ و سلیقه های خودمان حرف می زدم و حالا هم بنا دارم در این یادداشت چنین کنم. این هیچ ربطی به برزیل دوستی اهالی برزیل ندارد و با پوزش فراوان، عرض می کنم که علاقۀ سنتی بسیاری از ایرانیان به تیم بریل هم کوچک ترین شباهتی به جنس و نوع فوتبال دوستی خود برزیلی ها نداشته و ندارد. آنها تعداد گل های زده و نزدۀ ده ها فوروارد برزیلی را که برای ملی پوش شدن می کوشند و موفق نمی شوند هم حفظ اند و در ایران، انبوهی از هوادارن برزیل کسانی اند که از فوتبال جز همان پیراهن زد و شرت آبی، همان ادعاها و خودنمایی ها و همان رجزخوانی های همیشگی برای قهرمان شدن که از تیم برزیل برمی آید و در می آید، چیز دیگری نمی شناسند و مثلاً در پیگیری مسابقات باشگاهی لیگ های معتبر اروپایی، به اصطلاح «خورۀ فوتبال» نیستند. از جمله این تفاوت ها در این جاست که خود برزیلی ها بارها حتی از قهرمانی تیم شان هم خرسندی چندانی ابراز نکرده اند (مثلاً در سال 1994) چون آن قدر صاحب سلیقۀ فوتبالی مشخص هستند که هدف شان صرف قهرمانی نباشد؛ بلکه نوع فوتبال خاص و بدون محاسبه گری – که اتفاقاً دونگای امسال شان به شدت اهل آن است- باید در زمین پیاده شود. خب، این را مقایسه کنید با برزیل دوست ایرانی که چه یک خانم دارای نوستالژی زیکو یا روبرتو کارلوس(!) باشد که هنوز به همین تیم چسبیده و چه مثلاً عادل فردوسی پور فوتبال شناس خبره، در هر حال راضی اند چون فقط به تابلوی نتایج نگاه می کنند.
2) اما این ماجرای «آسودگی خیال» که بسیاری برای طرفداری از برزیل، به عنوان دلیل شان به آن اشاره می کنند و این میزان پیروزی و پیروزمندی در بازی های مختلف را موجد این آرامش می خوانند، مرا به یاد همه گیری پدیده/بازی مشهور گلدکوئست و همۀ همانندانش در ایران چند سال پیش می اندازد. حتماً شما هم مثل من دست کم یکی دو بار به طور ناخواسته و بر اثر کلک دوستان و آشنایان قدیمی، مثلاً یک هم دانشگاهی سابق سال ها پیش که یکهو پیدایش شده و بعد از این همه سال بی تماسی و بی خبری، ادعای دلتنگی می کند، گیر افتاده اید و present شده اید. یادم هست در هر یک از این جلسات، به دوست معمولاً خوش صحبتی که مدام حضار را برای کسب درآمدی چند ده برابر درآمد معمول ماهانه شان ترغیب می کرد، می گفتم آیا تصور نمی کند ممکن است آدمی هم وجود داشته باشد که از پول مفت خوشش نیاید. از کارهایی که با این پول می کند، به قدر کافی لذت نبرد و بدون آن که به شعارهای «نابرده رنج ...» و اینها اعتقادی داشته باشد، فقط نخواهد با این شیوه، به «آسودگی خیال» دست پیدا کند. دوستان هم عموماً جا می خوردند و چون عقل سلیم و محتاط و عافیت طلب می گفت که هیچ کسی مشکلی با پول مفت و آرامش خاطر حاصل از آن ندارد، چنین سؤالی در مراتب روتین «شرکت» مزبور پیش بینی نشده بود تا بتوانند به آن جواب درخوری بدهند. حالا در باب برزیل که به طور کلی به هوادارانش نوید بردهای راحت و صعودهای دور از آن تنش و اضطراب به شیوۀ صعودهای زورکی ایتالیا را می دهد و به ویژه در باب برزیل امسال که قرعۀ آسان هم مرحله به مرحله نصیبش شده، درست همین معادله قابل طرح است: آیا واقعاً این بردهای مفت در برابر حریفان مفت، فخر، شعف یا حظی به همراه خواهد داشت؟ آیا رنج ها و اشک های یک هوادار نمونه ای ایتالیا یا آرژانتین در دوره های مختلف جام، قدر و منزلتی فراتر ندارد؟ پریای فیلم «شب یلدا» بود که در یکی از آن دیالوگ های کم و بیش شعاری و درخشان پوراحمد –از همان ها که خودش هم در فیلم های فرمان آرا شیفته شان است- می گفت «زخم های آدم، سرمایۀ آدمه».
 
 
 
  بازیگری   تئاتر   گفتگو   ?????   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
???? ???
 
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768