به بهانۀ روز ملي سينما در سال 88: روزي براي كدام سينما؟
روزنامه شرق
شهریور ماه 1388
  [ PDF فایل ]  
     
 
ديروز، بيست و يكم شهريور ماه، در تمامي تقويم‌هاي فارسي زبان كه به شكل منحصر به فردي در جهان، درست‌ترين و دقيق‌ترين سالنامه ممكن يعني تقويم خورشيدي را نشان مي‌دهند، به عنوان «روز سينما» مزين شده است. تا جايي كه پي اين ماجرا را گرفته‌ام، كمتر كشوري در دنيا چنين توجهي به سينما كرده است كه روزي را به اين نام در تقويم رسمي‌اش بگنجاند. در اصل هم اين روز نه به دليل اهميت ويژه و بسياري كه مثلاً دولت يا وزارت ارشاد يا مردم براي سينما قائل‌اند، بلكه بابت پيگيري صنوف مختلف عضو خانه سينما براي تصويب اين روز توسط مجلس، چنين نامگذاري شده است. و علت اين پيگيري هم نه بهايي كه اهالي مختلف جامعه اصناف سينمايي ايران براي كليت سينما و لذات و ارزش‌هاي آن قائل‌اند، بلكه صرفاً و مشخصاً اين بوده كه روزي در فصل تابستان – دور و جدا از روزهاي برگزاري جشنواره سرد و زمستاني فيلم فجر- براي برپايي جشن بزرگ خانه سينما روشن شود و مناسبت تقويمي هم داشته باشد. اين كه امسال، به شكلي بامعنا اين «جشن» در كوچك‌ترين ابعاد و بدون جنبة رقابتي برگزار شد (يا مي‌شود؟ همين كه با حساسيت هميشگي قبل، پيگير خبرش نبوده‌ام و نبوده‌ايم، نشان مي‌دهد كه انتخاب دوستان براي تخفيف و تقليل مراسم امسال درست بوده) به شرايط اين دوران كه همه مي‌دانيم و مي‌كِشيم، برمي‌گردد. وگرنه در تمام طول اين سال‌ها روز سينما ضرورتي تعيين‌كننده براي برپايي اين مراسم بوده و در واقع اصلي‌ترين كاربرد مناسبت تقويمي خود را اغلب داشته و يافته است.
اما پرسش اين است كه آيا سينما به اين معنا و كاركرد صنعتي و ايراني و دورِ همي كه تعريف شده و مي‌شود، محدود است؟ آيا جدي‌ترين علاقه‌مندان سينما كه چراغ چرخه مطالعات و نگارش و ساخت و توليد و توزيع و نمايش فيلم در هر كشور را روشن نگه مي‌دارند و بيش از همه لذات ناب و اصيل سينما و فيلم‌سازي و فيلم‌بيني را مي‌فهمند، به اين دايره بسته و كوچك محلي و منطقه‌يي كه اين جا و امروز نامش را سينماي ملي ايران گذاشته‌اند و مصداق‌هاي بسيار متناقض و مبهمي هم دارد، دل‌شان خوش است يا واقعاً بايد باشد؟ آيا همة سينما همين محصولات گاه توصيه‌يي و باب طبع نگاه رسمي يا نقاط مقابل كاملاً واكنشي و در هر دو حالت، متحرك در سطح است كه دور و برمان مي‌بينيم؟ آيا پروسة معمولاً ناهمسوي «خلاقيت فردي» و «استانداردهاي تكنيكي» و «ارزش‌هاي توليدي» و «عمق انساني و اخلاقي» كه بعد از سال‌ها با «دربارة الي...» همزمان و يكجا جلوه‌يي از خود به رخ كشيد و معلوم نيست تا چند سال ديگر همتايي در اين سينما نخواهد داشت، مي‌تواند چنان اميد و جايگاهي براي سينماي وطني به ارمغان بياورد كه همه معنا و مصداق روز سينما را به رونق و بقا و ارتقاي سينماي ايران مربوط و منحصر بدانيم؟ و آيا اساساً «ارتقا»ي اين سينما كه با «درباره الي...» و آثار كيارستمي و پناهي، اعتبارات جهاني خود را كسب مي‌كند و «اخراجي‌ها» و «اخراجي‌ها2» را نمونه «سينماي خوب» و فروش‌شان را مايه افتخار داخلي مي انگارد، بدون توجه به ماهيت سينما و شناخت ويژگي‌هاي زيبايي‌شناختي آن، شدني است؟
از دل اين سؤالات مي‌كوشم به اين جا برسم كه چه عجيب است ما در تمام اين سال‌ها روز سينما را در حداقل‌ دستاوردي كه مي‌تواند داشته باشد، جدي گرفته‌ايم. جشني در حوالي اين روز برگزار كرده‌ايم و براي اين جشن تمام كوشش‌مان را كرده‌ايم (كه در جاي خود، درست و لازم است) اما به اين نيانديشيده‌ايم كه ساده‌ترين آداب فيلم ديدن از قبيل خاموش بودن موبايل، نشستن تا پايان تيتراژ پاياني يا مثلاً تفكيك اطلاعات و احساس‌هايي كه از راه‌هاي مختلف چون صدا و ديالوگ و موسيقي و تصوير و زاويه دوربين و نوع بازي بازيگر و لحن فيلم و غيره به بيننده مي‌رسد، هنوز به طور كامل و مطلق براي تماشاگر اين جا و امروز، بيگانه يا حتي در حد نوعي «ادا و اطوار» است، چگونه ممكن است از اين مخاطب انتظار داشت لذت تماشاي يك كمدي ايراني سرشار از تنوع لحن و شوخي‌ها مثل «اجاره ‌نشين‌ها» را از قلقلك‌هاي زوركي و عصبي‌كننده «چارچنگولي» و «كيش و مات» تميز بدهد؟ تا وقتي اندكي از ويژگي‌هاي هر قالب و گونه داستان‌گويي در سينما را به اين همه سينماروي هم‌وطن‌ و معاصرمان منتقل نكرده‌ايم، چگونه مي‌توانيم توقع داشته باشيم ژانرهاي ديگري مثل ملودرام و رومانس نيز محصولات قابل تأمل و پربيننده‌يي داشته باشند و با اين شبه‌كمدي‌هاي بي‌لطف و بي‌نمك رقابت كنند؟
بديهي است كه نمي‌خواهم برداشت‌هاي اغراق‌آميزي در ابعاد لزوم سينما خواندن و سينما دانستن تمام مردم را مطرح كنم. مقصودم تنها برخي اشاره‌ها و آمادگي‌هاي اوليه است كه براي مخاطب فهيم و به‌روز، به طور طبيعي و در خلال زندگي روزمره و تحصيل در هر رشته‌يي به دست مي‌آيد اما در گسترة بازتر جامعه، جامعه‌يي كه پاي شوخي‌هاي مكرر «چشمك» و «شارلاتان» مي‌نشيند، نياز به سالي دو سه برنامه تلويزيوني يا اندكي آموزش‌هاي همگاني دارد. آمادگي‌هايي در حد طرح پرسشي مبني بر اين كه فرق فيلم خوب و بد، فيلم لذت‌بخش و بامعنا و فيلم تهي و پرت چيست؛ و پرسش‌هايي كه بخش عمده‌يي از آنها در صورتي كه همين سينما ظرفيت و طاقت مي‌داشت و جايزه افتخاري «زرشك زرين» من و چند تن از دوستانم به بدترين فيلم هر سال سينماي ايران تداوم مي‌يافت، در ذهن مخاطبان به شكلي كلي و ضمني شكل مي‌گرفت و مي‌توانست زمينه اوليه‌يي براي تشخيص تفاوت فيلم‌ها و بيان‌ها و سطوح توليدات سينمايي فراهم كند. چنان كه سال‌هاي سال پيش، ابداع واژه «فيلمفارسي» توسط دكتر هوشنگ كاوسي همين نقش را به گونه‌يي ديگر ايفا كرده بود و دست‌كم اين سوال را در ذهن‌ها برمي‌انگيخت كه ايراد و مشكل اين فيلم‌ها مگر چيست؟
در حوالي روز سينما، حواس‌مان باشد كه سينما به تنهايي و به عنوان هنري واجد تمامي منزلت‌هاي انساني، ارزشمند است و در مرحلة بعد مفاهيم قومي و بومي خود را مي‌يابد يا مي‌تواند بيابد.
 
     
 
 
  بازیگری   تئاتر   گفتگو   گزارش   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
صفحه اول
1370 . 1371 . 1372 . 1373 . 1374 . 1375 . 1376 . 1377 . 1378 . 1379 . 1380
1381 . 1382 . 1383 . 1384 . 1385 . 1386 . 1387 . 1388 . 1389 . 1390 . 1391 .1392 . 1393 . 1394 . 1395 . 1396 . 1397 . 1398 . 1399
 
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright © 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768