مرگ یکی از مرگ بازان قهار: سایۀ تقدیر
روزنامه روزگار
بهمن ماه 1390
  [ PDF فایل ]  
     
 
به تاریخ و واقعیت کاری ندارم. در این زمینۀ به خصوص که می خواهم اشاره کنم، یعنی بخشی از تاریخ سیاسی بریتانیای نیمۀ اول سدۀ بیستم، اساساً شناخت و مطالعه اش را هم ندارم. برداشتم محدود به جهان سینمایی خلق شده در یک فیلم بزرگ دیوید لین است. تی.اِی.لورنس (پیتر اوتول) بعد از همۀ آن جنگ و جدل ها و فراز و فرودها در بیابان های تفتیدۀ عربستان، در گذر ساده ای با یک موتورسیکلت در جاده ای محلی بدون رخ دادن هیچ حادثۀ پیچیده و عجیب و غریبی، فقط بر اثر افتادن در دست اندازهای جاده و برخورد به ابزار و ادوات کارگرانی که آن جا مشغول کارند، به مرگی ناگهانی و کاملاً دور از آن مخاطره های سال های مأموریت نظامی/سیاسی اش از دنیا می رود. شنیدن خبر درگذشت تئوآنگلوپولوس فیلمساز کهنکه کار اما نوگرای یونانی در این روزها که سینمادوستان ایرانی مشعوف از موفقیت های یک فیلم اثرگذار (نه هر فیلمی صرفاً به دلیل ایرانی بودنش) در محافل بین المللی و از سوی دیگر، در گیر و دار ناهنجاری های فزایندۀ نظارتی و غیره در آستانۀ سی امین جشنوارۀ فیلم فجر بودند و هستند، همتای همان بهت ناشی از درگذشت لورنس به آن شکل غریب و دور از ذهن در فیلم دیوید لین، حیرت آور و باورناپذیر بود.
همیشه وقتی اتفاق درگذشت یکی از سینماگران مرتبط با جریان سینمای مدرن اروپا روی می دهد، ذهنم در جست و جوی تصویر مرگ در اثار خود آن فیلمساز می رود. بی آن که قص قیاس یا همسطح جلوه دادن این بزرگان را داشته باشم، در همین چند ساله، درگذشت اینگمار برگمان، میکل آنجلو آنتونیونی و تئودوروس آنگلوپوس، به دلیل گشت و گذار هستی شناختی آنها و آثارشان در لایه های مختلف زیست بشری، رابطه اش با هم نوع ، با زمین، با جنس مخالف، با طبیعت و - بیشتر در مورد برگمان- با خداوند، همواره با اندیشه ها و احساس های خود و شخصیت هایشان در رویارویی با مرگ یا صرفاً هراس و فکر و احتمال مرگ، معنا و رد و تأثیر دیگری می یابد. شنیدن و دیدن همنشینی هنرمندی که خود همواره به مرگ از زاویه ای کاملاً خاص پرداخته، با خود مرگ، از این حیث تکان دهنده است که مرگ و تقدیر و غیرمنتظره بودن اش، با همۀ ابناء بشر بسیار عمومی برخورد می کنند و نگاه و خاص و غیرخاص به مرگ، سرشان نمی شود. آنگلوپولوسی که این عمر پرحاصل و این فرآیندها و فراز و فرودها را در دوره های مختلف سیاسی کشورش و اروپا از سر گذراند، در 82 سالگی نه به دلایل معمول کهولت و بیماری و غیره، بلکه در تصادفی کم و بیش از جنس همان که در سرنوشت و فیلم بیوگرافیک لورنس وصف کردم، از دنیا رفت. یعنی طوری که هیچ کس در میان احتمالات مختلف نحوۀ رویارویی او و مرگ، تصورش را نمی کرد.
این یادداشت را به جای هر گونه اشارۀ مستقیم به سینمای آنگلوپولوس که به هر رو وامدار تجربه های بسیاری فیلمسازان مدرن دیگر اروپایی، از فلینی تا تارکوفسکی بود، به این نکتۀ ظاهراً فرعی و مربوط به زیست فردی هنرمند اختصاص دادم تا یادآوری کنم که وقتی سینما به مسائل انسان به معنایی عمیق و چندجانبه می پردازد، خود سینماگر آفریننده اش هم می تواند در امتداد همان مسائل، یکی از ابژه ها و سوژه ها باشد. آنگلوپولوس هم به گونه ای مسیر زندگی را رها کرد و به ابدیت پیوست که می توانست سکانس پنج دقیقه ای تکان دهنده ای را در یکی از آثارش شکل دهد. حالا و به این ترتیب، «باور» هنرمند به جهان بینی و تقدیرگرایی غریبی که خلق می کند، طنین لرزه افکنی به خود می گیرد.
 
     
 
 
  بازیگری   تئاتر   گفتگو   گزارش   مقاله ها   نقد فیلم غیر ایرانی   نقد فیلم ایرانی  
 
صفحه اول
1370 . 1371 . 1372 . 1373 . 1374 . 1375 . 1376 . 1377 . 1378 . 1379 . 1380
1381 . 1382 . 1383 . 1384 . 1385 . 1386 . 1387 . 1388 . 1389 . 1390 . 1391 .1392 . 1393 . 1394 . 1395 . 1396 . 1397 . 1398 . 1399
 
  تماس   کارنامه   ترین ها   ورزش   دوبله   تک یادداشت ها   مجموعه یادداشت ها  
Copyright © 2012 Amir Pouria Inc. All rights reserved | Best View With 1024*768